هر روز و همیشه به افراد زیادی برخورد میکنم که با همجنس گرا بودنشون درگیرن و مشکل دارن (کنار نیومدن با این قضیه)
درگیر شدن مذهب از یک سو و نبود امکان معرفی به عنوان یک همجنس گرا به جامعه از سوی دیگه و همچنین بی خبری خانواده از گرایش فرزندش
و .. . از دلایل درگیر شدن یک هم جنس گرا با هویتش است
یکی از راهکارهایی که چند سالیه شبکه هایی نظیر صدای آمریکا و بی بی سی فارسی برای بیدار شدن خانواده های پارسی زبان انجام داده پخش برنامه هایی نظیر گفتگو با ترنس سکشوال ها و همجنسگرا ها و پخش مستندهایی از این دست می باشد... تاثیر خیلی خوبی روی جامعه حداقل خونواده ی خودم گذاشته ... البته ناگفته پیداست در کشوری که بودن افرادی مثل من رو تکذیب میکنه خیلی سخته این کارها تاثیر خودش رو اونجور که نیازه بزاره (البته کاچی به از هیچی!)
> نظرها و راهکارهاتون رو واسم کامنت کنید
تا بعد . . .
۱۰ نظر:
همجنسگرائی چیزی نیست که بشه اونو نادیده گرفت یا اون رو نقض کرد؛ حسی هست که تو همه ی انسانها وجود داره و با آگاهی و دید روشن نسبت به تعاریف موجود در دنیا کنونی در آینده ی نچندان دور بصورت یک امر طبیعی مثله سایر گرایشهای فکری، جسمی و یا روحی درنظر گرفته و با هویت آشکار مشخص می شود
زمان لازمه واسه تغییر.
امیدوارم عمر ما قد بده واسه تعییرات اساسی
مرسی
تغییر ...
سخته ولی امکان پذیره ...
امیدوارم روزی که این تغییر در افکار خانواده های ایرانی رخ میده ما هم باشیم...
خوشحالم که دوباره برگشتی...
با اجازه لینک ات دادم.
راهكار ؟
زياد دنبالش نگرد اينجا ايرانه .
فقط آروم با همين . آرومه آروم .
من خودم با اینکه به عمرم یه همجنسگرا رو هم ندیدم، ولی واقعاً نمی فهمم چرا پذیرفتن یه همچین چیزی اینقدر سخت باشه. بابا یکی دلش می خواد دوست دختر داشته باشه یکی هم خوشش می یاد دوست پسر داشته باشه. مگه همه ی آدمها مثل هم آفریده شده اند؟ آخه خداییش نمی فهمم، یعنی این مسئله با عقل جور در نمیاد که آدم از دختر خوشش نیاد. بابا آخه این بیچاره ها اختیار زندگی خصوصی خودشون هم ندارند؟ یعنی همه باید حتماً فقط با دختر دوست بشن؟ آخه بابا مگه دوست داشتن دست خود آدمه؟ ما در علم روانشناسی می خونیم که جذب شدن و دوست داشتن یک انتخاب نیست. بعد این چه جوریه که ما از گی ها توقع داریم از دخترها خوششون بیاد؟ واقعاً از مسخره هم یه چیزی اون ور تره. به امید روزی که ایران آزاد بشه و سطح تفکر مردم ما بالا بره. به امید آن روز
یه جورایی خیلی سخته که آدم بخواد راجع به همچین چیزی راهکار بده، فقط میتونم آرزو کنم اوضاع بهتر از این بشه!
ممنون از لطفی که به من داشتی . وبلاگ جدیدت خیلی قشنگه. زیبا کنار . پارک طالقانی . اره همشو یادمه . شاید مشکل منو تو این بود که وسط اشناییمون به ادم بد قرار داشت. والا دوستیمون از بین نمیرفت. هرچند از نظر من تموم شده نیست. اما من دیگه اینجا نخواهم بود. مجبورم راه دیگه ای رو انتخاب کنم.برات بهترین ها رو ارزو میکنم.
..همین وبلاگ ها هم تاثر زیادی داشته..از شناخت دیگران نسبت به ما و شناخت ما نسبت به خودمون! :-)
یوسف
*تاثیر
ارسال یک نظر